برخیز و می بریز که پاییز می‌رسد

برخیز و می بریز که پاییز می‌رسد

 

بشتاب ای نگار که غم نیز می‌رسد

یک روز در بهار وطن سرخوش و کنون


دور از دیار و یارم و پاییز می‌رسد

ساقی بهوش باش که بیهوشی‌ام دواست


افسوس باده خاطره انگیز می‌رسد

تا بزم هست جمله حریفند و همنفس


هنگام رزم کار به پرهیز می‌رسد

تا یاد می‌کنم ز اسیران در قفس


اشکی به عطر و نغمه درآمیز می رسد

گرمیوه امید نیامد به دست ما


دست شما به در دل آویز می‌رسد

برخیز و موج را به نگونساری‌اش مبین


دریادلا که نوبت آن خیز می‌رسد ...


 

پشت دیوار لحظه ها

خدایا

                                         از تو پوزش می خواهم ،پوزش می خواهم ،پوزش می خواهم

                                 

به سبب کوبیدن همه درهایی که خانه تو نبود

این متن زیبارو از وب لاگ استاد عزیز دکتر منصور دهستانی که خوشبختانه زنجانی هم هستند نوشتم حتما مطالعه کنید http://www.dehestani.blogfa.com/

نه سلامم

این شعر مولانارا با دل وجان بخوانید واندکی تامل کنید

نه سلامم  نه علیکم نه سپیدم   نه سیاهم              نه چنانم که تو گویی نه چنانم که تو خوانی

و نه آنگونه که گفتند و شنیدی                                نه سمائم  نه زمینم

نه به زنجیر کسی بسته‌ام و بردۀ دینم                  نه سرابم نه برای دل تنهایی تو جام شرابم

نه گرفتار و اسیرم نه حقیرم                                 نه فرستادۀ پیرمنه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم

نه جهنم نه بهشتم چُنین است سرشتم                این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم

بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم ...                    گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویــم

تا کســی نشنـود این راز گهــربـار جـهان را                  آنچـه گفتند و سُرودنـد تو آنـی

خودِ تو جان جهانی اگر نهانـی و عیانـی                    تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی

 تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی                      تو خود اسرار نهانی تو خود باغ بهشتی

تو بخود آمده از فلسفۀ چون و چرایی                      به تو سوگندکه این راز شنیدی و نترسیدی

و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی                نه که جُزئی  نه که چون آب در اندام سَبوئی

تو خود اویی  بخود آی                       تا در خانه متروکۀ هرکس ننشـــینی

 و

بجز روشنــی شعشـعۀ پرتـو خود هیچ نبـینـی             و گلِ وصل بـچیـنی

 

 

 

عصر رسانه های سایبر

با افزایش ضریب نفوذ اینترنت در ایران و بالا رفتن تعداد کاربران اینترنت در کشور، رقیب تازه‌ای برای رسانه‌های سنتی اعم از روزنامه‌ها و مطبوعات و رادیو و تلویزیون ظهور کرده است.

 این رقیب تازه با استفاده از امکانات و فناوری‌های نوین ارتباطی مبتنی بر اینترنت، توانسته است علاوه بر جذب مخاطبان جدید در دنیای رسانه‌ها، بخشی از مخاطبان رسانه‌های سنتی را نیز به‌خود جذب کند.

از این پدیده به‌عنوان رسانه‌نگاری سایبر یا سایبر ژورنالیسم نام برده می‌شود که با داشتن امکاناتی همچون عبور از مرزهای زمان و مکان و حتی زبان، قابلیت نشر وسیع و بدون محدودیت و استفاده از ابزارهای مولتی‌مدیا و چند رسانه‌ای، می‌تواند به رقابت جدی با رسانه‌های مرسوم بپردازد. علاوه بر اینها، قدرت تعاملی بودن، مشارکت‌پذیر بودن، مبتنی بودن بر خرد جمعی و نشر افقی اطلاعات به‌جای روش نشر عمودی، باعث شده تا این نوع جدید از رسانه‌نگاری سلیقه‌های مخاطبان را تغییر داده و نوع جدیدی از اطلاع‌رسانی مبتنی بر تعامل و سرگرمی را در این عرصه ارائه کند.

شاید به همین دلیل بوده که اغلب رسانه‌های سنتی ترجیح داده‌اند در کنار نسخه‌های چاپی یا دیداری و شنیداری خود، نسخه آنلاینی نیز در فضای سایبر برای جلب بیشتر مخاطبان تولید و منتشر کنند. با این وجود بسیاری از رسانه‌های سایبر به‌ویژه در فضای وب فارسی به‌عنوان نسخه‌ای مستقل و داینامیک و با روش و خط‌مشی خاص خود توانسته‌اند به بخش عمده‌ای از نیازهای اطلاع‌رسانی مخاطبان پاسخ دهند. شاید امکانی مانند کامنت برای یک رسانه سایبر بسیار ساده و پیش پا افتاده به‌نظر برسد ولی همین امکان ساده باعث شده تا مدل خطی گیرنده- فرستنده به مدل جدید گیرنده و فرستنده همزمان تبدیل شود؛ یعنی با به کار‌گیری همین امکان، اکنون هر فرستنده به گیرنده و هر گیرنده به فرستنده نیز تبدیل شده است. به همین جهت مخاطبان سایت‌های فعال خبری - تحلیلی، همان قدر گیرنده اطلاعات هستند که فرستنده نظر و اطلاع برای این سایت هستند.دست بر قضا سایت‌هایی که کامنت‌های فعال و آزادانه دارند بسیار خواندنی‌تر از آنهایی هستند که فقط بیان‌کننده روش و مشی گردانندگان آن رسانه هستند.

بر این اساس رسانه‌نگاری سایبر با تکیه بر افکار عمومی و خرد جمعی، بازتابی گسترده‌تر در میان توده‌های مردم پیدا کرده و شهروندان نیز در تولید و انتشار اطلاعات بر بستر جدید سهم و نقشی جدید پیدا کرده‌اند تا جایی که برخی از صاحب‌نظران از این پدیده به‌عنوان گونه جدیدی از رسانه‌نگاری موسوم به روزنامه‌نگاری شهروندی نام می‌برند.

دنیای آینده‌ای که برای روزنامه‌نگاری سایبر می‌توان ترسیم کرد رسانه نگاری مبتنی بر شبکه‌های اجتماع

ی است؛ شبکه‌هایی که متشکل از انبوه کاربران در محیط‌های دوستانه و اجتماعی هستند. این محیط‌های تازه، سرشار از سوژه، خبر و اطلاع برای رسانه‌نگارها هستند. اکنون در طلیعه ظهور جدید‌ترین ورژن روزنامه‌نگاری با عنوان رسانه‌های اجتماعی هستیم. با فاصله بسیار اندکی این پدیده‌ها یکی‌یکی به فضای وب فارسی نیز وارد شده یا می‌شوند اما به‌نظر می‌رسد چالش اصلی در ایران، فقدان شناخت این محیط‌ها و پدیده‌های تازه است. اتخاذ راهبرد نفی و سلب این فناوری‌ها، نشانگر نگاهی ساده‌انگارانه در مواجهه با این رویکرد است.

بهترین راهبرد در این زمینه شناخت این فناوری‌ها و استفاده از ظرفیت‌های مثبت آن برای پیشبرد اهداف و منافع ملی کشور در بخش اطلاع‌رسانی و رسانه‌نگاری است.

 

حمید ضیائی پرور

مگذار كه عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبديل شود !

متني از كتاب "يك عاشقانه آرام" اثر نادر ابراهيمي

مگذار كه عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبديل شود !


مگذار كه حتي آب دادنِ گلهاي باغچه ، به عادتِ آب دادنِ گلهاي باغچه بدل شود !
عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ ديگري نيست ، پيوسته نو كردنِ خواستني ست كه خود پيوسته ، خواهانِ نو شدن است و ديگرگون شدن.
تازگي ، ذاتِ عشق است و طراوت ، بافتِ عشق . چگونه مي شود تازگي و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند ؟
عشق، تن به فراموشي نمي سپارد ، مگر يك بار براي هميشه .
جامِ بلور ، تنها يك بار مي شكند . ميتوان شكسته اش را ، تكه هايش را ، نگه داشت . اما شكسته هاي جام ،آن تكه هاي تيزِ برَنده ، ديگر جام نيست .
احتياط بايد كرد . همه چيز كهنه ميشود و اگر كمي كوتاهي كنيم ، عشق نيز .
بهانه ها جاي حسِ عاشقانه را خوب مي گيرند......................

نحوه کسب موفقیت در ایران

 

در كتاب حاجي‌آقا نوشته صادق هدايت (1945)، حاجي به كوچك‌ترين فرزندش درباره نحوه كسب موفقيت در ايران نصيحت مي‌كند

توي دنيا دو طبقه مردم هستند؛ بچاپ و چاپيده؛ اگر نمي‌خواهي جزو چاپيده‌ها باشي، سعي كن كه ديگران را بچاپي! سواد زيادي لازم نيست، آدم را ديوانه مي‌كنه و از زندگي عقب مي‌اندازه! فقط سر درس حساب و سياق دقت بكن! چهار عمل اصلي را كه ياد گرفتي، كافي است، تا بتواني حساب پول را نگه‌داري و كلاه سرت نره، فهميدي؟ حساب مهمه! بايد كاسبي ياد بگيري، با مردم طرف بشي، از من مي‌شنوي برو بند كفش تو سيني بگذار و بفروش، خيلي بهتره تا بري كتاب جامع عباسي را ياد بگيري! سعي كن پررو باشي، نگذار فراموش بشي، تا مي‌تواني عرض اندام بكن، حق خودت را بگير! از فحش و تحقير و رده نترس! حرف توي هوا پخش مي‌شه، هر وقت از اين در بيرونت انداختند، از در ديگر با لبخند وارد بشو، فهميدي؟ پررو، وقيح و بي‌سواد؛ چون گاهي هم بايد تظاهر به حماقت كرد، تا كار بهتر درست بشه!... نان را به نرخ روز بايد خورد! سعي كن با مقامات عاليه مربوط بشي، با هركس و هر عقيده‌اي موافق باشي، تا بهتر قاپشان را بدزدي!.... كتاب و درس و اينها دو پول نمي‌ارزه! خيال كن تو سر گردنه داري زندگي مي‌كني! اگر غفلت كردي تو را مي‌چاپند. فقط چند تا اصطلاح خارجي، چند كلمه قلنبه ياد بگير، همين بسه!!!!ا
 

ساقیا آمدن عید مبارک بادت

ساقیا آمدن عید مبارک بادت                               وان مواعید که کردی مرواد از یادت 
در شگفتم که در این مدت ایام فراق                      برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت 
برسان بندگی دختر رز گو به درآی                         که دم و همت ما کرد ز بند آزادت 
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست                جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت 
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت                   بوستان سمن و سرو و گل و شمشادت 
چشم بد دور کز آن تفرقه‌ات بازآورد                         طالع نامور و دولت مادرزادت 
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح                  ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت 


 

نادر ابراهیمی و بیشرمانه زیستن


 از زنده یاد نادر ابراهیمی چند کتاب خوانده ام. چتد خط زیر را که از کتاب ابوالمشاغل او انتخاب کرده ام به نظرم بهترینِ نوشته های اوست.

روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت:
آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟

گفتم:
خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا، در روز ختم من، خویشان خویش، به اصرار خانواده بیایند.

حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند. پس گفت:
بله... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد. حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد. هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند... حقیقتا چه خوب آمد و چه خوب رفت...

گفتم:
این، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن. با این صفات خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید، نمی آمد و نمی رفت خیلی آسوده تر بود، چرا که هفتاد سال به ناحق و به حرام، نان کسانی را خورد که به خاطر حقیقت می جنگند و زخم می زنند و می سوزانند و می سوزند و می رنجانند و رنج می کشند... و این بیچاره ها که با دشمن، دشمنی می کنند و با دوست دوستی، دائما گرسنه اند و تشنه، چرا که آب و نان شان را همین کسانی خورده اند و می خورند که زندگی را "بیشرمانه مردن" تعریف می کنند. آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک مدیر کلّ دزد  منحرف، به آدم بدکار هرزه، به یک چاقو کش باج بگیر محله هم نرسیده، چه جور جانوری است؟ آدمی که در طول هفتاد سال، حتی یک شکنجه گر را از خود نرنجانده و توی گوش یک خبرچین خودفروش نزده است، با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته، پسِ گردن یک گران فروش متقلب نزده، و تفی بزرگ به صورت یک سیاستمدار خودباخته ی وابسته به اجنبی نینداخته، با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می کندو به چه درد این دنیا می خورد؟ آقا ی محترم!ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد. ما آمده ایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیم شان، و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم، و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقتعشق بجنگیم. ما امده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود... ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...

گمان می کنم که آن آقا خیلی وقت بود که از کنارم رفته بود، و شاید من هم، فقط در دل خویش سخن می گفتم تا مبادا یکی از خویشاوندان خوب را چنان برنجانم که در مجلس ختمم حضور به هم نرساند

 

 

با هر تو و من ، مایه های ما شدن نیست

 

با هر تو و من ، مایه های ما شدن نیست

 هر رود را اهلیت دریا شدن نیست

 از قیس مجنون ساختن شرط است اگر نه

 زن نیست اندیشه ی لیلا شدن نیست

باید سرشت باد جز غارت نباشد

 تا سرنوشت باغ جز یغما شدن نیست

 در هر درخت اینجا صلیبی خفته ، اما

 با هر جنین ، جانمایه عیسی شدن نیست

 وقتی كه رودش زاد و كوهش پرورش داد

 طفل هنر را چاره جز نیما شدن نیست

 با ریشه ها در خاك ،‌ بی چشمی به افلاك

 این تاك ها را حسرت طوبی شدن نیست

 آیا چه توفانی است آن بالا كه دیگر

 با هر كه افتاد ، اشتیاق پا شدن نیست

 سیب و فریب ؟ آری بده . آدم نصیبش

 از سفره ی حوا به جز اغوا شدن نیست

 وقتی تو رویا روی اینان می نشینی

 آیینه ها را چاره جز زیبا شدن نیست

 آنجا كه انشا از من ، املا از تو باشد

 راهی برای شعر جز شیوا شدن نیست

این غزل زیبا  از شاعر غزلسرای زنجانی است که سبکی نو در غزل دارد وامروز در این سرما سخت زنجان در مزار پائین زیر سنگی سیاه که فقط به نامی وامضای از او زینت یافته به خواب رفته است یاد حسین منزوی سپید وبرفی چون رویا .

همدلی  از هم زبانی بهتر است

همدلی چیست ؟

 شما به دیگران چه می گویید که به آنها نشان دهید چقدر آنها را درک می کنید و اینکه چه مقدار به آنها توجه داشته و می خواهید شنونده احساسات و اندیشه های آنها باشید ؟

همدلی

 همدلی یعنی توانایی ورود به دنیای فردی دیگر . اینکه به وضوح بتوانیم :

- احساسات او در آن لحظه

- و معنی آن احساسات را درک کنیم

- و بتوانیم به روشی با او ارتباط برقرار کنیم که او احساس کند درک شده است

 تعریف عملیاتی :

ما زمانی همدلی کرده ایم که بتوانیم شرایطی را فراهم کنیم که فرد را در یک فضای سالم و غیر تهدید کننده (غیر داورانه) قرار دهیم تا او بتواند احساسات و افکارش را که برایش اهمیت دارد را ابراز کند.

 

ما هنگامی همدل شده ایم که بتوانیم

- معنای سطحی کلمات

- و معنای زیرین آنها

- به همراه احساسات همراه با پیام را شناخته و درک کنیم .

 

همدلي يعني به احساسات ، نيازها، تقاضاهاي ديگران توجه داشتن ، به اين احساسات و نيازها و تقاضاها احترام گذاشتن و نگران آنها بودن. پذيرش آنها همانگونه كه هستند. همدلي يعني توان فهم عقايد و باورهاي ديگران.

 

كاربرد و نتايج همدلي :

- همدلي ارتباط بين فردي، افراد را تقويت مي كند .

- افزايش احساس درك شدگي و رهايي از تنهايي، حمايت اجتماعي، علاقه اجتماعي

- افزايش احترام و اعتماد .

- lفزايش مسئوليت پذيري و ايثار .

- كاهش بيماري هاي روان تني ، افسردگي و …

- توانمندي جامعه

 

گامهاي همدلي :

 

- پرهيز از قضاوت و ارزيابي طرف مقابل و استفاده از قضاوت معلق

- گوش كردن

- درك نياز ها و توانمنديهاي طرف مقابل

- تحمل افراد مختلف و مخالف و پذيرش آنها همانگونه كه هستند.

- دوست داشتني شدن

- خود را جاي ديگران بگذاريم

- تحمل آراء مخالف

- احترام قائل شدن براي ديگران

- دوست داشتن ديگران بدون قيد و شرط

 

موانع همدلي :

 

- برچسب زدن

- قضاوت و پيشداوري كردن

- درشت نمايي

- ريز نمايي

- نصيحت كردن

- سرزنش كردن

- غفلت كردن

- به رخ كشيدن

 

چند نکته :- به خاطر داشته باشید که مردم تمایل ندارند به دلیل ترس از مورد قضاوت واقع شدن صحبت کنند.

- به فرد مقابل به عنوان یک فرد احترام بگذارید.

- به احساسات فرد فراتر از افکار سطحی افراد پاسخ دهید .

- روی فرد تمرکز کنید نه روی موقعیت

- قضاوت نکنید