لایحه ضد خانواده

به كجا مي رويم

 

 

 

از واژه اي به نام زن چه مي خواهند بسازند

 

 

در جامعه ما ، زن به سرعت عوض مي شود ؛ جبر زمان و دست دستگاه هر دو او را از آنچه كه هست دور مي سازند و همه خصوصيات و ارزشهاي قديميش را از او مي گيرند تا از او موجودي بسازند كه « مي خواهند»  و « مي سازند» و مي بينيم كه ساخته اند.

اين است كه حادترين سؤالي كه براي زن آگاه در اين عصر مطرح است ، اين است كه چگونه بايد بود زيرا مي داند كه بدانگونه كه هست ، نمي ماند و نمي تواند بماند و نمي گذارندش كه بماند؛ و از سوئي ، ماسك نوي را كه مي خواهند بر چهره قديمش بزنند ، نمي خواهد بپذيرد ، مي خواهد خود تصميم بگيرد ، خويشتن جديد اش را خود انتخاب كند ، چهره جديدش را ، خود آگاهانه و مستقل و اصيل آرايش كند و ترسيم نمايد؛ اما نمي داند چگونه؟ نمي داند اين چهره انسانيش كه نه آن قيافه موروثي است ، و نه اين ماسك بزك كرده تحميلي و تقليدي ـ چه طرحي دارد ؟

شبيه كدام چهره است

 

 و سؤال دومي كه از آن منشعب مي شود ، اين است كه :

 

ما مسلمانيم ، زن جامعه ما ـ كه مي خواهد به سرحد استقلال وانتخاب خويش برسد ـ وابسته به يك تاريخ ، فرهنگ ، مذهب و جامعه اي است كه روح و سرمايه اش را از اسلام گرفته است و زني كه در اين  جامعه مي خواهد خودش باشد و خودش را بسازد و يكبار ديگر متولد شود و در اين تولد جديد ، خود ماماي خود باشد و نه ساخته وراثت  و نه پرداخته تقليد نمي تواند از اسلام بي نياز و نسبت به آن بي تفاوت بماند.

 منبع :کتاب زن

دکتر علی شریعتی

 

 

نگاهي به موقعيت اجتماعي زن در دوران گذشته

 

 

چه تفاوتی با ایران  دوران باستان کرده ایم ؟از کدام راه آمده ایم که به لایحه  حمایت از خانواده رسیده ایم ؟

 

خانواده در دوران اوستا

 

پدر رئيس خانواده و مواظب اجاق خانواده بود تا نگذارد آتش آن خاموش شود ، فرزندان تابع محض پدر بودند و وقتي دختري را شوهر مي دادند از آن خانواده و تيره پدر خارج شده ، داخل خانواده شوهر مي شد بدون هيچ اختياري

 

خانواده در سلسله هخامنشيان

 

در اين دوران خانواده بر بنيان پدر سالاري استوار بود در عين حال زنان نيز از حقوق اجتماعي قابل توجهي برخوردار بودند آنان حق رفت و آمد آزاد داشتند و مي توانستند املاك و اموالشان را با اراده و ميل خود واگذار نمايند.

در جامعه ايران باستان و نزد طوايف آريايي هيچ گاه تساوي بين زن ومرد وجود نداشته است در حالي كه مردان آريايي قادر به انتخاب زنان متعدد بوده وحتي مي توانستند براي خود حرمسرا تشكيل دهند ، نسبت به وفاداري زن به شوهر قوانيني سخت وضع گرديده بود.

 

خانواده در دوره پارتيان (اشكانيان)

 

 

در اين دوران تعدد زوجات متداول بود و ليكن داشتن بيش از يك زن رسمي جايز نبوده است و زن در صورت عدم رضايت از شوهر خود به آساني جدا مي شد.

 

خانواده در دوران ساسانيان

 

از مجموع قوانين مدني عهد ساسانيان چنين بر مي آيد كه مقررات ربوط به روابط خانواده زن ، مرد ، پدر ، مادر و فرزندان بسيار جامع تر از دوران قبل بوده

رياست خانواده همچنان با مرد بود و در اين دوران زنان از آزادي هاي اجتماعي برخوردار بودند و حتي بعضي از آنها به مقام سلطنت رسيده اند مرد و زن مي توانستند با بستن پيمان نامه اي ميان خود ، در دارائي باهم شريك شودند. اگر مردي دو زن داشت و با عقد پيمان نامه در مالكيت اموال با آنها شريك بود در اين مورد هريك از دو زن دارائي خود به اشتراك با شوهر اداره مي كردند.

 

 

 منبع :تاریخ اجتماعی ایران 

نوشته :دکتر عزت الله نوذری

 

يك عقب گرد بزرگ

 

مي دانيم و مي دانيد هيئت دولت لايحه اي را تحت عنوان حمايت از خانواده به مجلس شوراي اسلامي فرستاده است كه بر خلاف نامش هيچگونه تطبيقي با واقعيت زندگي امروز من وشما ندارد

قطعا مي دانيد كه اين لايحه يك عقب گرد عظيم به گذشته است گذشته اي كه گاه مي بينيد وضعيت زنان بهتر از امروز هم بوده اما بايد باور كنيم كه ديگر زنان ما حق سرپرستي از فرزندان خود را ندارند،زناني كه تمام عشق خود را نثار كودكانشان مي كنند ديگر حتي نمي توانند جگر گوشه خويش را از آن خود بدانند بايد بياموزند كه بيش از پيش بسازند وبسوزند به اميد انكه فقط در كنار فرزندشان باشند  بايد آويزه گوش داشته باشند كه تحقير زن وكوچك شمردنش هرگز پاياني ندارد

زناني كه تمام عشق آنها در چهارديواري خانه هايشان خلاصه مي شود و دستي بالا مي زنند تا با كار كردن گرهي از زندگي خود باز كنند حكم ايست خواهند گرفت و حق اشتغال خود را با هر سطح از تحصيلات و تجربه و بار علمي وبا هزار بهانه ريز و درشت به فراموشي خواهند سپرد

 

چه بر سرما مي آيد تا كجا خواهيم رفت و اين ره به كجا مي رود

 

پس چه شد آنهمه ستايش از زنان   كه در هنگام جنگ جانفشانيها و ايثارها كردند و حال صبورانه داغ عزيزان خودرا در دل دارند و......

پس چه شد آن مقامي كه اسلام براي زن در نظر گرفته بود و ما به خود مي باليديم كه بيش از عربستان و ديگر كشورهاي اسلامي به زنان بها داده ايم

چه شد امار وارقامي كه سخن از شركت ميليوني زنان در انتخابات مي داد

 

آيا ديگر داستان تمام شده است

 

حال ديگر زنان نه تنها حق طلاق ندارند بلكه روند گرفتن حكم طلاق طولاني تر نيز شده و راه براي ازدواج موقت مردان بازتر ، تنها داشتن تمكن مالي و اجراي عدالت كه هردو به عهده قاضي است كه دست بر قضا او هم يك مرد است كفايت مي كند وبس

 

زن ايراني

 

 

مي داني چه برسرمان خواهد امد ،مي داني ديگر خانواده گرم ايراني رنگ خواهد باخت

 

مي داني به كجا مي رويم

 

افسوس ديگر نخواهم خواند فاطمه فاطمه است

 

كه ديگر زن بهايي ندارد كه الگويي چو فاطمه داشته باشد

 

........................................................................................................... 

 

 

 

مخاطبان هدف

افكار عمومي مجموعه اي از داوريها و قضاوتهاي مردم يك جامعه درباره مسائل روز است كه آن مسئله مورد پذيرش بيشتر افراد جامعه قرار دارد.

 (گابريل تارد)

 مخاطبان هدف

 

مدتها بود كه تعريف دكتر دادگران از افكار عمومي (افكار عمومي عصاره عقايد فردي نيست بلكه آن چيزي است كه از علايق مشترك يك گروه درباره يك موضوع واحد و واكنش حاصله به عنوان ثمره آن علائق ناشي مي شود) ذهنم را مشغول كرده بود علايق مشتركي كه در مورد يك موضوع واحد شكل مي گيرد و قطعاً داراي زمينه هاي بسياري است ، در اين ميان زمزمه هاي دكتر داورپناه در وصف صنعت ـ فرهنگ و مكتب فرانكفورت مرا به سوي يكساني افكار عمومي و بي تفاوتي و قالب گرفتن افكار عمومي سوق مي داد و نحوه شكل گيري انقلاب و انقلاب ها و دگرگوني در ساختارهاي اجتماعي ، اما حادثه اي مرا از مقاله اي به نام افكار عمومي در ايران كه مدتها بود به آن مي انديشيدم به كهكشان ديگري كشاند و بر آن شدم تا قبل از مقاله افكار عمومي در ايران و تأثير توده ها بر آن تجربه اي را بنگارم كه ناگزير دو هفته اي تمام افكارم را به خود مشغول كرد.

 

 

داغ گذاشتن بر بدن سه كودك يتيم در مركز نگهداري كودكان مهر زنجان

 

 

قطعاً در هفته گذشته داغ ترين خبر سايت ها و روزنامه ها با عنوان بالا نظر شما را جلب كرده است ، داغ كردن كودكان بي سرپرست زنجاني كه در مركز نگهداري پسران مهر بهزيستي صورت گرفته ، خبري كه همه را اندوهگين كرد موج اول خبر فقط تأسف بود و اندوه بخصوص براي ما كه از نزديك با كودكان آشنا بوديم.

 

بخاطر مي آورم شعرهاي را كه مربيان آنان زمزمه مي كردند و كودكان در هياهوي بازي و شوخي آن را به فراموشي مي سپردند ، جشن خانه كودكان (22 بهمن 86) كه زهرا و محمدمهدي بر سر بشقاب كيك سربه سرهم مي گذاشتند جشنها ، اعياد ، افطاريها و تمرين سرود بچه ها و .....

 

اغلب كودكان بي سرپرست بودند و دردل مربيان به دنبال مأمني كه كودكي خود را به نوجواني وصله بزنند و بيابند محبتي را كه هرگز تجربه نكرده اند.

 

حادثه شكل گرفت با همه تلخيش كه نه من كه هيچ مادر ديگري را تاب شنيدنش نيست ، جزئيات حادثه تمام و كمال و گاه فراتر از واقعيت در قالب خيال پردازي انعكاس وسيع يافت و با درج در سرمقاله  هفته نامه محلي با تيراژي نزديك به 300 نسخه شروع شد كه خلاصه شد در دو تلفن به سازمان و بس و مابقي به شكل واضحي در مطبوعات و خبرگزاريها انعكاس يافت.

نويسنده سرمقاله كه با هوشمندي از اعتقادات ديني بهره گرفته بود هدفي بزرگتر از دوتلفن و شكايت بهزيستي بعنوان شاكي اول و بركناري رئيس مركز و مربيان را دنبال مي كرد، خبر با قرار گرفتن روي سايتها و زنگ تلفن ها انعكاس جهاني يافت و انتشار عكسهاي كه كمي غيرواقعي بودند اذهان عمومي را به خود مشغول كرد.

 

در اين ميان نكته اي به ذهنم رسيد  تلفنها و مراجعات مردمي بسيار كمتراز تلفنهاي خبرنگاران بود ، مدتها پيش نوشته بودم كه مخاطبان حرفه اي شده اند و با زيركي اطلاعات مورد نياز خود را رصد مي كنند و از دل مطلب آنچه را مي خواهند به سادگي بيرون مي كشند نوشته بودم مخاطبان فرا مرزي شده اند و درك نيازهاي آنان كمي دشوار ، در حادثه ذكر شده و با لمس موضوع از نزديك به اين باور رسيدم كه گاه مخاطبان به منزله هدف هستند ، هدف اغلب فقط اطلاع رساني نيست هدف فقط آگاهي بخشي نيست هدف هدايت افكار و بهره جستن از آن ا ست.

 

در واقع هدف  خود مخاطب است و با كمي هوشمندي و زيركي دستكاري انديشه هاي آن ، با توجه به زمينه هاي موجود،  چه كسي مي تواند ادعا كند ايرانيان ريشه هاي مذهبي ندارند و به موضوع ايتام و .... حساس نيستند چه كس مي تواند ادعا كند جهانيان به كودكان بها نمي دهند حتي اگر به ظاهر باشد ، حتي اگر هر روز بر تعداد كودكان كار ، كودكان متكدي و كودكان بزهكار افزوده شود حتي اگر هر روز در گوشه گوشه دنيا كودكي را از محبت مادر يا پدري محروم كنيم ، حتي اگر آينده اي سياه و نامفهوم براي كودكانمان بسازيم و اگر ........

 

قطعاً هيچكس هدف نويسنده را آنگونه كه بايد درك نمي كند روزنامه نگاران مي انديشند كه به حقيقتي رسيده اند حقيقتي مخاطب پسند حقيقتي كه طوفاني به پا خواهد كرد و هزاران مخاطب را جذب خواهد نمود غافل از اينكه خود يك مخاطب هستند و خواسته يا ناخواسته قرباني يك خبر ، موجي از راه مي رسد كه بايد با آن همراه شد و اطلاع رساني كرد و وظيفه خود را نسبت به مردم ايفا نمود بدون آن كه بدانند خود وسيله اي هستند براي رسيدن به هدفي بزرگتر ، هدفي غيراز آنچه كه به آن مي انديشند.

 

طراح داستان هوشمندانه با دستكاري انديشه و تأثير گذاري بر افكار عمومي و بهره جستن از احساسات رقيق سناريو را مي نويسد و خبرنگاران بي محابا به موج خبري مي پيوندند. و هرچه تلاطم بيشتر مي شود مي انديشند كه دستيابي به هدف نزديكتر است و حقي كه ضايع شده ادا خواهد شد و جهان را اصلاح خواهند كرد و چقدر دير متوجه مي شوند كه تمام هدف خود آنها بودند كه دسترسي به هدف نگارنده را ميسرتر كنند.

 

در حادثه ذكر شده قريب به 30 الي 35 خبرنگار به طور مستقيم درگير بودند تلفن ها و پيگيري و گاه مواخذ هاي سردبيران و مديرمسئولان را به جان مي خريدند و ساعتها پشت در بسته به انتظار مي نشستند تا خبري را بگيرند كه خود از ساعتها پيش مي دانستند.

موج اوج گرفت و بعد فرود آمد تلاشها قرباني گرفت بدون آنكه قربانيان اصلي تغييري در وضعيت خود حس كنند و بدون آنكه مسبب واقعه لب به سخن باز كند. دايره باطل پايان يافت و سكوت جايگزين تمام همهمه ها شد.

نويسنده هوشمند ما زيركانه لبخند زد و انديشد چگونه از يك مخاطب به منزله شركت كننده مخاطبي به منزله هدف ساخته و بهره دلخواه را برده و چه قباي زيبايي به نام دستكاري افكار عمومي بر قامت داستان خود دوخته.